30 خرداد 1399
اگه از سر غفلت و یا توهم لذت پا کج گذاشتیم و به مرداب کثیف گناه افتادیم از رحمت خدا مایوس نباشیم و بی معطلی به ریسمان نجات الهی چنگ بیندازیم و خدا را بیش از پیش یاد کنیم تا بیشتر نور پیدا کنیم اگر انسان جدّی بفهمد که گناه، بد است و بر این، باور داشته… بیشتر »
2 نظر
25 خرداد 1399
وقتی حال دلت خوب نیست و بد جور دلت گرفته و هيچ جوره سر سازش و شادي و نشاط نداره متوسل شدن به هر كار و هر چيز براي نجات از اون حال بد بي فايده است و عين خود رو به در و ديوار كوبيدنه اینجور وقتا حتي بهترين و زيباترين جنگلها و سواحل نميتونه حس و حال ما رو… بیشتر »
25 خرداد 1399
گوشش بدهکار نبود که نبود دست بردار نبود که نبود دنبالش کردم از پنجره ی اتاق فرار کرد و برگشت ادامه داد به آزار و اذیت و شیطنت دوباره دنبالش کردم و اینبار گیرش انداختم وقتی که عصبانیت و جدیتم را برای تنبیه دید و راه فراری ندید با گریه و زاری یک نفس… بیشتر »
24 خرداد 1399
دید و اندیشه ی مثبت و زیبا به زندگی مثل یه آبشار با شکوهه بر کویر ترک خورده ی دل که تبدیل به گلستانی با صفاش میکنه. دید ما به زندگی زیبا نمیشه و حال دل ما خوب و عالی نمیشه مگر با راضی بودن به رضای پروردگار ایمان آوردن به حکمت و خیرخواهی و مهربانی اش… بیشتر »
20 خرداد 1399
خيلي وقتها مشغله ي زياد باعث ميشه يه عالمه فكراي جورواجور تو ذهن آدم تلنبار بشن …..بعد… سازماندهي كه نميشن و بلا تكليف رها ميشن فكر و ذهن رو درگير و مشغول ,سيستم عصبي رو فرسوده و داغون و آدم را گيج و كلافه ميكنند. در اين شرايط بهترين كار… بیشتر »
18 خرداد 1399
كسي كه مقرب درگاه حضرت عشقه يه جور تقواي عاشقانه داره مي ترسه از اينكه سرپيچي و گناه كنه مبادا از عشقش جدا و دور بشه و از چشم معشوق و معبودش بيفته وقتي غرق گناهيم و از خدا دوريم سخته از گناه دوري كردن و توبه كردن ولي وقتي از گناه فاصله گرفتيم و به… بیشتر »
18 خرداد 1399
وقتي آرايش و جلوه گري زن براي شوهر يه جور ابزار براي جلب توجه ,نگاه ,تحسين زيبايي و محبت و دلبري و دلرباييه… و صد البته وظيفه هر زن فرزانه و با ايمان آرايش و تيپ ناجور زدن تو كوچه و خيابون فلسفش چيه؟؟ جلب توجه و نگاه هزاران مرد ؟؟؟ برانگيختن حس… بیشتر »
17 خرداد 1399
من بودم و يك بغل كاكتوس نطليبده ريز و درشت. براي من كه حتي يك شاخه گل نازك نارنجي نكاشته بودم فكر كاشتنشان كابوس بود. چقدر دلم ميخواست حراجي كاكتوس راه مي انداختم ولي جواب شوهر جان را چه ميدادم. براي اينكه لابد با آن تيغ هاي خشن در باغچه ي حياط جا خوش… بیشتر »