پارك آدم بي حجاب داره
صبح دخترم آمد وگلايه كرد كه مامان خيلي وقته ما را پارك نبرده اي… و ما ميخواهيم برويم پارك…. بيا بريم پارك…يالا بريم پارك ….بلا بريم پارك
زنگ زدم از باباشون اجازه بگيرم پدرشون گفت حالا نه,عصر ببرشون
يك ع________ه كشدار گفتند و رفتند پي بازيشان
انتظار روز را برايشان طولاني كرده بود
عصر شد…با ذوق و شوق و عجله سوار ماشين شدند … قرار شد اجازه بدهند اول خريد كنيم و بعد برويم پارك و با خيال راحت بازي كنند… از نانوايي… لبنياتي… سوپرماكتي يكي يكي خريد كرديم
آفتاب غروب كرد و من ماندم كه چطوري از خجالتشان در بيايم كه به پارك رفتن نرسيدند
اصلا مگر ميشد بگويي نشد و نميشود
واي خداي من حالا چكار كنم؟؟
صداي اذان بلند شد …. همين كه پا روي پدال ترمز گذاشتم كه آخرين خريدهايمان را هم انجام دهيم پسرم گفت: مامان ميشه بريم حسينيه؟؟
من بهش گفتم يعني به جاي پارك بريم حسينيه؟؟؟
با كمال رضايت گفت: آره مامان آخه ميخواي ما رو ببري پارك كه آدم بي حجاب داره
دخترم هم همين طور كه از ماشين پياده ميشد با دلخوري گفت:
مامان تازه داره از امام حسين و محرم خوشم مياد شما ميخواي ما رو ببري پارك كه توش آدم بي حجاب هست
براي چند دقيقه روي صندلي ماشين خشكم زد و بچه ها رو كه داشتند از خيابان رد ميشدند و به طرف فروشگاه ميرفتند را نگاه ميكردم
بنازم معرفت بچه ها رو…
يعني اون همه اشتياق و لحظه شماري پارك رفتن به عشق امام حسين و روضه هاش به فنا رفت
يعني كار خدا نوحه و عزار داري را ترجيه دادند به بازي و شادي
اشاره و توافق و اعتراضشون درمورد بدحجابي خيلي برايم تكان دهنده بود
آخر توي پارك باصفا و كم تر از يك هكتار روستاي ما در مقايسه با شهرستان هاي همجوار هراز گاهي يكي دو تا دختر بلوز شلواري و خانم مانتويي غريبه پيدا ميشه
تازه فهميدم كه همين هم براشون قابل تحمل نيست و حرصشان را در مي آورد
نانجيب هاي يزيدي هنوز هم دنبال فرصتند
تا چادر از سر تمام زينب هاي حسيني درآورند
گمان نكن كه منتظرند بي كس و كار شويم تا دست به كار شوند نه
از وضع حجاب بعضي از زنان ملت امام حسين(ع) مشخص است
بيكار نبوده اند هيچ موفق هم بوده اند…چه موفقيتي… چادر خيلي ها را جوري يواشكي و تدريجي دزديدند كه متوجه هم نشدند ديگر چادر بر سر ندارند و نرنجيدند
از آن زمان تا به الان هنوز چادري ها خار چشم دشمنند
كاش دلمان براي خودمان و چادرمان اگر نمي سوزد براي دل زينب بسوزد و براي زنده نگه داشتن اسلام به امام حسين (ع) اقتدا كنيم
نميگويم چون مولايمان حسين (ع) سر به نيزه بدهيم نه …همين كه با افتخار چادر بر سر نهيم كافي است تا حساب كار دست همه ي دشمنان و عالميان بيايد…….
هرچند اگر لازم شد سر بر نيزه ميدهيم با افتخار
با چادر خاكي جان به جانان ميدهيم با افتخار